زندگی یا بندگی ؟؟؟ |
نمونهای از نثر " عبدالله قطب شیرازی " از عارفان شیراز : تا لذت انس چشیدم، وحشت (تلخی) در جهان نیافتم. اگر به سوراخ سوزنی رفتم، آنرا به گشادگی آسمان یافتم. به هر تاریکی که نگریستم، آنرا روشن دیدم،«اَعوذُ بِنورِ وَجهکَ الَّذی اَشْرَقَتْ لَهُ الظُّلُمات» به یادم افتاد. محبوب و مکروه را همه محبوب یافتم، « عَسی اَنْ تَکرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ» را یاد کردم. در اندیشه افتادم که با این گشادگی، مردمان چرا در تنگیاند. و با این روشنی، جهان در چشم خلائق چرا تاریک است؟ دانستم آن تنگی در دل خودشان است. زین رو جهان بر ایشان تنگ مینماید. همچون کسی که سرش بگردد، عالَم پیش چشمش گردان نماید، و حال آنکه عالَم ساکن است، این سر اوست که میگردد. همچنین دانستم که این تاریکی در دل ایشان است که عالَم بر ایشان تاریک نماید، همچون آن شخصی که به ناگاه کور شد، با اهل خانه گفت: چه شد که چراغ شما بمُرد. ای خواجه این چراغ توست که بمرد، چراغ خانه روشن است... ای ولیّ من صفت انس بهشت شنیدهای؟ جایی می شناسم انیستر از بهشت، و آن درون دل عارفان است. و صفت وحشت دوزخ شنیده باشی، جایی شناسم از آن موحشتر، و آن دل جاهلان است .
چشم آقا کم کم این فریضه را در خودم تقویت می کنم، ضعف نفس را هم کم کم برطرف می کنم
جوانان در محيط خودشان، امر به معروف و نهى از منكر كنند. چرا اين واجب - امر به معروف، امر به كارهاى خوب - در جامعهى اسلامى هنوز اقامه نشده است؟ نگوييد به من چه؛ او هم نمىتواند بگويد به تو چه؛ اگر هم گفت، شما اعتنا نكنيد. بعضى خيال مىكنند تا منكرى ديده شد، بايد با مشت به سراغش بروند! نه، ما سلاحى داريم كه از مشت كارگرتر است. آن چيست؟ سلاح زبان. زبان از مشت خيلى كارگرتر و نافذتر و مؤثرتر است؛ مشت كارى نمىكند. اما چهطور؟ بريزيد، طرف مقابل را تكه پاره كنيد؟! نه، اين نيست. حرف بزنيد، بگوييد؛ يك كلمه بيشتر هم نمىخواهد؛ لازم نيست يك سخنرانى بكنيد. كسى كه مىبينيد خلافى را مرتكب مىشود- دروغ، غيبت، تهمت، كينه ورزى نسبت به برادر مؤمن، بىاعتنايى به محرّمات دين، بىاعتنايى به مقدسات، اهانت به پذيرفتههاى ايمانى مردم، پوشش نامناسب، حركت زشت - يك كلمهى آسان بيشتر نمىخواهد؛ بگوييد اين كار شما خلاف است، نكنيد؛ لازم هم نيست كه با خشم همراه باشد. شما بگوييد، ديگران هم بگويند، گناه در جامعه خواهد خشكيد.
يك عده بر اثر ضعف نفس از گفتن ابا مىكنند، يك عده هم خيال مىكنند كه گفتن فايدهيى ندارد؛ بايد با دست جلو بروند! نه، زبان از دست خيلى مهمتر است. امر به معروف و نهى از منكر را اقامه كنيد؛ نگذاريد در جوامع جوان - چه در مدرسهها، و چه در دانشگاهها - كار به فساد بكشد. اين مراكز براى دشمن هدف است. بدانيد كه نسل جوان اين جامعه و اين ايران اسلامى زنده است؛ دشمن هم اين را بداند. با بودن شما جوانان مؤمن، حجت بر ما تمام است. [ پنج شنبه 30 تير 1392برچسب:حضرت آقا , امر به معروف , نهی از منکر , واجب فراموش شده, ] [ 14:14 ] [ محمد باقر حسینی ]
[
سلام از جمله مباحث بندگی خداوند انجام عملی است که ستون دینه من که تا حالا توی هوای به این سردی یا به عکسش توی هوای شدیدا گرم نماز نخووندم بعضی وقتا نمازام رو هم سر وقت نخووندم بهوونه که خیلی زیاده : جوونی و خواب ، کار و ... ولی مهم تر از نماز خووندن توی سرما یا گرما داشتن حضور قلبه البته چیزی از ارزش این بندگان خدا کم نمی کنما ولی اون مهمتره به امید روزی که نماز نخونیم بلکه نماز به جا آوریم |
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |